کد مطلب:298577 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

مراسم عروسی و زفاف


از ماجرای عقد و نامزدی فاطمه مدتی- شاید چند ماه- گذشت و علی (ع) شرم داشت درباره ی عروسی فاطمه سخنی به میان آورد، تا سرانجام زنانی كه در خانه ی رسول خدا (ص) بودند یا به مناسبتهایی رفت و آمد می كردند به فكر افتادند در این باره سخنی بگویند و با كسب اجازه از علی (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسی فاطمه را به میان كشیدند.

از آن جمله نام ام ایمن [1] و ام سلمه در روایات ذكر شده كه این مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان كردند و سخن را از اینجا آغاز كرده كه گفتند:


ای رسول خدا براستی اگر خدیجه زنده بود با انجام مراسم عروسی فاطمه دیدگانش روشن می شد!

با شنیدن نام خدیجه سرشك از دیدگان پیغمبر جاری شد و به یاد آن بانوی فداكار و مهربان افتاده فرمود: خدیجه! و كجا همانند خدیجه زنی یافت می شود؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذیب كردند او مرا تصدیق نمود، و در راه پیشرفت و ترویج دین خدا مرا یاری كرد و دارایی خود را در اختیار من قرار داد، و بانویی كه خدای عزوجل مرا مامور كرد تا او را مژده دهم كه خانه ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد...

ام سلمه كه این سخنان را شنید و دگرگونی حال پیغمبر را دید عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره ی خدیجه بفرمایید درست و صحیح است، جز آنكه از دنیا رفت و به سوی پروردگار خویش بازگشت و خدای تعالی ما را با او در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.

اما موضوعی كه ما به خاطر آن خدمت شما آمده ایم آن است كه برادر و پسر عموی شما علی بن ابیطالب مایل است تا شما درباره اش محبتی نموده اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه ی خود ببرد و بدین ترتیب سر و سامانی به زندگی او بدهید!

پیغمبر پرسید: چرا خود علی در این باره به من مراجعه نكرده؟

عرض شد: حیا و شرم مانع او از این كار گردیده است.

ام ایمن از طرف رسول خدا (ص) مامور شد، تا علی (ع) را خبر كرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بیامد پیش روی پیغمبر نشست و از شرم سر خود را به زیر افكند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:

آیا مایل هستی همسرت را به خانه ببری؟

علی (ع) همچنان كه سرش به زیر بود پاسخ داد:

آری پدر و مادرم به فدایت!

پیغمبر (ص) نیز با خوشحالی موافقت خود را برای انجام این كار اعلام كرده و به دنبال آن فرمود:

همین امشب یا فردا شب ترتیب این كار را خواهم داد.


علی (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نیز به زنانی كه در آنجا بودند (و شاید انتظار موافقت پیغمبر اسلام را می كشیدند تا هر كدام به نحوی در این جشن فرخنده كاری كرده و خدمتی انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسی را فراهم نموده و فاطمه را زینت كنند و خوشبویش سازند و اتاقی را برای زفاف و عروسی او فرش كنند.


[1] ام ايمن، نام زني است كه سالها به عنوان كنيز و خدمتكار در خانه ي رسول خدا (ص) زندگي مي كرد و به قولي كنيز آمنه مادر آن حضرت بود كه پس از وفات آمنه وظيفه ي سرپرستي رسول خدا (ص) بدو محول شد و پيغمبر (ص) او را به عنوان مادر خطاب مي كرد، و مي فرمود: «ام ايمن امي» چنانكه در داستان وفات آمنه در شرح حال رسول خدا (ص) ذكر گرديد (زندگاني پيغمبر اسلام، ص 67). و پس از ازدواج با خديجه او را آزاد كرد، و ام ايمن به مردي موسوم به عبيد خزرجي شوهر كرد و از وي پسري به دنيا آورد كه نامش را ايمن گذارد، و ام ايمن كسي بود كه در جنگ حنين وقتي هممه ي مسلمانان بجز عده ي معدودي از كنار پيغمبر اسلام گريختند در ركاب آن حضرت ماند و پايداري كرد تا شهيد شد- به شرحي كه در زندگاني پيغمبر اسلام صص 578 و 581 مذكور شد.

و ام ايمن از نظر سبقت در اسلام و خدمت به خاندان رسالت سابقه ي درخشان و پر افتخاري دارد، و تا فاطمه (ع) نيز زنده بود خدمت آن بانوي بزرگوار را بر خود فرض و لازم مي دانست و از جمله افتخارات او سرپرستي و حضانت از دو فرزند برومند فاطمه (ع) و دو حجت الهي يعني حسن و حسين (ع) است- كه ان شاءالله در جاي خود مذكور خواهد گرديد. و به هر صورت ام ايمن از زنان بزرگ و پر فضيلت اسلام است كه در اينجا براي معرفي او مختصرا به همين مقدار اشاره شد.